ماریا جون ماماریا جون ما، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

ماریا بهار زندگی مامانی و بابایی

یکی یه دونه ی مامان تولدت مبارک!!!

١ سال و نه ماه از روزایی که نو در کنارم بودی گذشت نه ماه اول که تو شکمم بودی انتظار اومدنت انقدر شیرین بود که همه ی سختی های ویا  و دل درد و کمر درد رو تحمل میکردم ... این یه سالی هم که قدمای کوچولوت رو تو این دنیا گذاشتی با گریه هات و خنده هات روزای سخت و خوش رو گذروندم ...عزیزم میخوام بهت بگم که اومدنت برام خیلی قشنگ بود نمیخوام برات از فشارا و سختی های این روزا بگم فقط میخوام بهت بگم که تو این روزا هروقت گریه کردی با تمام وجودم با تمام احساسات مادرانه ام سعی کردم که آرومت کنم و هیچوقت نخواستم و نمیخوام که گریت رو ببینم آخه همین که صدای گریه ت به گوشم میرسه دلم ریش ریش میشه و اگه تو خواب باشم یا هر جای خونه که باشم هراسون خودمو ب...
26 فروردين 1393
1